کاغذ سفید

۲ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

Hidden Figures

پنجشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۵۳ ب.ظ

داستان فیلم ارقام پنهان (Hidden Figures) بر اساس افراد واقعی، با اتفاقات واقعی و در بازه ی زمانی واقعی می باشد. این شاهکار سینمایی در مورد سه زن سیاه پوست آمریکایی تبار می باشد که از جمله بسیار مقاوم، سرسخت و مستقل هستند؛ آن ها با تلاش و تکاپو فصل تازه ای از جنسیت و نژاد را در فرهنگ آمریکا در میانه ی قرن بیستم رقم زدند.

                                  Hidden figures

در سرتاسر فیلم Hidden Figures، تئودور ملفی و آلیسون ریچارد (فیلمنامه نویسان) هرچه در توان داشته اند برای به تصویر کشیدن تبعیض نژادی، نابرابری در محیط کار و دست کم گرفتن سیاه پوستان انجام داده اند و این مهم را بدون استفاده از القاب ناپسند نژاد پرستانه یا خشونت فیزیکی به سرانجام رسانده اند.

سه زن آفریقایی-آمریکایی به نام های کاترین جانسون، دوروتی وان و مری جکسون به عنوان سه مغز متقکر یکی از بزرگترین عملیات های تاریخ برگزیده شده اند.

اوج سکانس های ارقام پنهان در رخدادهای ساده و عمیق آن نهفته است. در ابتدای فیلم، کاترین جانسون، دوروتی وان و مری جکسون به عنوان سه مغز متقکر در ساختمان دور افتاده ی ناسا مشغول انجام عملیات ساده ی محاسباتی هستند، اما به دلیل اینکه تا آن زمان آمریکا نتوانسته بود حتی یک سفینه فضایی یا موشک به مدار زمین بفرستند و در انجام دادن محاسبات ریاضی دقیق نبوده اند، طی حوادثی در طول فیلم هر کدام از این سه زن متفکر، به قسمت های جدیدی منتقل می شوند تا به صورت آزمایشی و موقت مورد بررسی قرار بگیرند.

مری و کاترین برای همکاری مستقیم با آقایان انتخاب می‌شوند درحالی که دوروتی باید همچنان به کار خود در ساختمان محاسباتی ادامه دهد بدون این که افزایش حقوق یا حداقل تقدیری برای او به همراه داشته باشد. مری هنگام فعالیت در تیم طراحی محافظ حرارتی برای کپسول‌های مورد استفاده، استعداد خود در مهندسی را کشف کرده و با وجود موانع نژادی و جنسیتی موجود علیه او، با اراده‌ای پولادین به سمت جلو حرکت می‌کند؛ تا جایی که شاید اراده او منجر به تغییرات رسمی در قانون تبعیض نژادی شود. در عین حال، استعداد کاترین در ریاضیات توجه مدیر بخش ماموریت فضایی را به خود جلب می‌کند و همین باعث می‌شود هریسون به کاترین بیشتر اعتماد کرده و مسؤولیت‌هایی مهمی را در پروژه‌ی دوستی 7 (ماموریت فضایی جان گلن) به او محول کند.

با در نظر گرفتن حضورتنها این سه زن  سیاه پوست در ساختمان های اصلی ناسا، تمام کارکنان نژادپرستانه با او رفتار می کردند. فنجان قهوه شان را جدا کردند. کاترین باید برای یک استفاده‌ی معمولی از سرویس بهداشتی چه زجر طاقت فرسایی را تحمل کند؛ چون تنها سرویس بهداشتی موجود در لابراتوار متعلق به سفیدپوستان است. علارغم میلش باید تمام این مسیر را تا ساختمان محاسبه گران طی کرده تا بالاخره اجازه ورود به جایی را به او بدهند. واکنش مدیر بخش ماموریت فضایی (ال هریسون) هنگام فهمیدن این موضوع تداعی گر کسانیست که در دهه 1960 به چیزی بیشتر از تفاوت رنگ پوست می‌اندیشیدند. او تابلو سرویس بهداشتی سفیدپوستان و سیاه پوستان را از مجموعه ناسا از میان کند، و از آن پس تنها سرویس بهداشتی زنان و سرویس بهداشتی مردان در تمام مجموعه ناسا وجود دارد.

مری جکسون موفق شد در دانشگاه آمریکا به تحصیلات ادامه دهد، علی رغم اینکه تا ان زمان سیاه پوستان اجازه نداشته اند در دانشگاه های روزانه در کنار سفیدپوستان تحصیل کنند. اما مری با اراده ی بی نظیرش و حرف های تاثیرگزارش با دادگاه، این قانون را لغو کرد و در دانشگاه روزانه تحصیلات مهندسی خود را به اتمام رساند.

در نهایت این سه مغز متفکر در مرکز تحقیقاتی لانگلی موفق شدند تا با انجام محاسبات دقیق ریاضی، موشک فضانورد جان گلن را به مدار زمین بفرستند.

فارغ از بحث تاریخی فیلم هیدن فیگرز، این فیلم مثالی بارز از پیروزی اراده در زنان، استعداد بر شرایط ناعادلانه و سرکوب‌کننده‌ی سیستم حاکم است و اگرچه داستان آن در دوره ی زمانی مشخصی می‌گذرد اما ارتباط آن با بشریت فراتر از آن دوران و زمانه می باشد.

                                Hidden figures

این فیلم در پوشه ی همیشه ببین قرار دارد. تا الان فیلم هیدن فیگرز را 12 بار دیده ام و هربار که تماشایش می کنم برایم درس جدیدی دارد.

برای این شاهکار سینمایی و ادبی مرسی.

برای این شاهکار سینمایی و ادبی مرسی.

برای این شاهکار سینمایی و ادبی مرسی.

  • ریحانه امید

قصر به قصر

چهارشنبه, ۹ تیر ۱۴۰۰، ۱۰:۳۹ ب.ظ

رمان قصر به قصر را در اینستاگرام لیلی بازرگان دیدم. همان موقع در مورد کتاب و نویسنده گوگل عمیقی انجام دادم و بعد از چند هفته همسرم این کتاب را به من هدیه داد. همان شب شروع کردم به خواندن رمان بی نظیر سلین.

           Castle to castle

رمان قصر به قصر(Castle to Castle)، اثری از لویی فردینان سلین است که در واقع، سه دوره ی "قصرنشینی" سلین را در اواخر جنگ جهانی دوم در آلمان بیان می کند.

شروع این کتاب خوب، اولین دوره قصرنشینی سلین در " زیگمارینگن" می باشد، کاخ دودمان شهر یاران نیمه افسانه ای هوهنتزولرن که آخرین پناهگاه تمام پس مانده های توفان جنگ‌ جهانی دوم جهانی شده است. پناهگاهی که در آن زندگی روزمره به ساعت شماری فرارسیدن به گفته ی سلین، زمان، پخ پخ می‌گذرد.

دوره‌ دوم مربوط به زندگی سلین در زندان، در به دری، بدنامی و مطرودی است.

و دوره سوم که دوره ی نهایی است، شرح آخرین سال های زندگی سلین پزشک گوشه گرفته، با اندکی بیمارانی از خود او فقیرترمی باشد.

با در نظر گرفتن آثار سلین، به تعبیری رمان قصر به قصر، کتاب پیری و حرف آخر اوست. لویی این رمان را در دوران پختگی، ناامیدی، اوج قوام و انسجام زبانی، نهایت شکاکی و بی پرده گویی در آنچه می بیند نگاشته است. به عقیده ی خودش دیگر هیچ جای مجامله و تعارفی نیست. هرچه هست یقین است، چه ما را خوش بیاید چه نه.

زمانی که در مورد نویسنده می خواندم، او را به شدت شخصی عجیب، منزوی، زرنگ و آب زیرکاه یافتم. سلین در مورد خودش کم حرف می زد و وقتی هم از خودش می گفت، دروغ بود. او هرگز نتوانست بدبینی اش را نسبت به انسان ها تغییر دهد. او با رک گویی و شجاعتی بی نظیر پلیدی های انسان عصر را بر ملا می سازد و آیینه ی واقعیت و صداقت را در برابر آن ها نهاد. فراموش نکنید کتاب‌های سلین کتاب‌های ساده‌ای نیستند.

.

از بهترین نقل قول های سلین:

  • حقیقت دردی است که هیچوقت انسان را رها نمی کند و حقیقت این دنیا مرگ است. باید انتخاب کنی: مرگ یا دروغ.
  • من همانطوری می نویسم که حس می کنم...از بی رحمی و خشونت دائمی کتاب هایم انتقاد می کنند...چه کنم؟! این دنیا ذاتش را عوض کند، من هم سبکم را عوض می کنم.

.

از بهترین قسمت های کتاب قصر به قصر (برای من):

  • مردها قانون گذاری می کنند ، خانم ها به کار اصلی می رسند، کار جدی: آرای عمومی!
  • هر چه قدر هم که اهل از خودگذشتگی باشی، بدترین چیزها ممکن است سرت بیاید.
  • توجه دارید که تاریخ را برنده ها می نویسند.
  • همیشه حق با آرای عمومی است، به خصوص اگر حسابی احمقانه باشد...
  • راستش را بخواهید، همین طوری بین خودمان، آخر کارم دارد از شروعش هم بدتر می شود...گو اینکه شروعش هم همچو تعریفی نداشت.
  • کله یک جور کارخانه است که به آن خوبی که آدم دلش می خواهد کار نمی کند...
  • جنایت است خیالبافی با جیب خالی.
  • اینجاست که می بینی پیر شده ای، هیچوقت به معنی واقعی خوابت نمی برد، اما دیگر به طور واقعی هم زندگی نمی کنی، فقط در حال چرتی... حتی نگران هم که هستی باز توی چرتی...
  • رفاه آدم را به چرت و پرت گویی می اندازد...چیزی ست که کش و قوس های زندگی یادت می دهد.
  • چیزی که مسلم است این است که جراحی معمولی، جراحی کاملا خوب و تمیز، کاملا رسمی، کم شباهتی به سیرک رم باستان ندارد؛ قربانی انسانی کاملا حقه بازی! اما اینکه خود قربانی ها اینقدر مشتاق باشند! این قدر خود آزار باشند که هی بخواهند همه چیزشان را ببری! دماغ، گلو، تخمدان...نان جراح ها توی روغن! قصاب های کار دقیق...

.

فردینان تحت تاثیراین دنیای خشک و خشن بزرگ می شود. جایی که اگر می خواهی زنده بمانی باید شکارچی باشی. اگر بتوانی دزدی کنی که خیلی خوب است وگرنه باید مشتری را خر کنی تا شب گرسنه به خواب نروی. این دنیا قرار نیست روی خوش به سلین نشان دهد. انگار خوشبختی یک موجود تیزپاست که باید با عجله خودت را به آن برسانی و اگر لحظه ای درنگ کنی و یا کمی بنشینی تا از چیزی زیبا لذت ببری، از دست می‌رود. اصلا زیبایی و درنگ کردن تله سرنوشت است تا شما را بدبخت کند.

تلاش و عجله برای رسیدن به لحظه ای آرامش.

تلاش و عجله برای رسیدن به لحظه ای آرامش.

تلاش و عجله برای رسیدن به لحظه ای آرامش.

  • ریحانه امید