کاغذ سفید

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

خانه ی خیابان مانگو

سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۱۸ ب.ظ

خانه ی خیابان مانگو

اولین بار که رمان خانه ی خیابان مانگو (the house on mango street) رو خوندم، به محتوای سرشار و بی نظیر اون دقت نداشتم. ساندرا سیسنروس از جمله نویسنده هایی است که مخاطب را به چندباره خوانی کتاب وادار می کنه.

برای بار دوم که این رمان خوب رو خوندم به قدری برام بی نظیر بود که نمی خواستم تموم بشه.

سیسنروس نویسنده ی معاصر مکزیکی آمریکایی، از اقلیت های مکزیکی در آمریکا است که در امور اجتماعی، حقوقی، هویت، فرهنگ، بیکاری، میزان حقوق با بقیه آمریکایی های سفیدپوست برابر نیستند. این اقلیت ها از استعمار داخلی رنج می برند.

.

بحث در مورد اقلیت های مکزیکی در آمریکا برای زنان و هم مردان، بسیار گسترده می باشد و در عین حال با رمان خانه ی خیابان مانگو بی ارتباط نیست. اما در اصل هدف من از این پست، برجسته کردن قدرت فوق العاده ی سیسنروس در بیان این تبعیض ها می باشد.

.

ساندرا در واقعیت چندسالی از دوران کودکی خود را در خیابان مانگو زندگی کرده است. و مانگو بخش جدایی ناپذیر از زندگی اوست.

آنچه در رمان در جریان است از زبان دختری 12 ساله بیان میشود. دختری در آستانه بلوغ، که تنها دغدغه ی او داشتن خانه ای از آن خود و رفتن از محله مانگو است. به این دلیل که خیابان مانگو در حاشیه آمریکا واقع شده است، و مردم آن توانایی شکوفایی و رشد نخواهند داشت.

خانه در ادبیات معنای آرامش، خلوت و رشد دارد. او خانه ای می خواهد که در آن خلوت داشته باشند تا بتواند رشد کند. زنی قدرتمند باشد، برخلاف معنای اسمش که از مادربزرگش به آن رسیده. هرچند اسپرانتسای داستان که در اصل خود سیسنروس است، به این سنت ها باور ندارد و در حال ساختن اسطوره هایی جدید و منطقی برای خود و دیگران است تا بتوانند زندگی کنند، نه صرفا زنده باشند.

در واقع اسپرانتسا، قهرمان داستان، نمی خواهد مانند زنان محله ی خود باشد. زنان خیابن مانگو، تمام دنیای آن ها در پنجره ی خانه شان محدود می شود و همیشه مورد آزار و اذیت همسرانشان قرار می گیرند و قدرت اعتراض ندارند؛ همچنین درخترهایشان را هم با سنت ها و عقاید مرد سالاری بزرگ می کنند.

.

مادر اسپرانتسا او را تشویق به تحصیل و نویسندگی می کند و از او می خواهد آدم حسابی شود. او در آستانه ی بلوغ می خواهد زنی جذاب و خشن باشد تا هرگز نتواند مورد آزار مردان قرار گیرد.

.

در آخر داستان سرنوشت اسپرانستا بسیار روشن است. او خانه ای از آن خود خواهد داشت، قدرتمند، آزاد و صاحب اراده. صاحب آرامش، خلوت و بالنده. زنی مستقل. 

با اینکه از نظر احساسی به خیابان مانگو تعلق ندارد، اما او از اینکه مانگو بخشی از هویت اوست، آن را انکار نمی کند. و به خاطر تمام کسانی که نتوانستند از خیابان مانگو خارج شوند، با قدرت به همان جا برمیگردد.

و قدرت از نظر نویسنده یعنی زبان، یعنی قلم.

.

اکنون زندگی ساندرا سیسنروس بر اساس باورهای اوست. او بهترین نویسنده ی چیکانا (Chicana) است و بورسیه ها و جوایز بی نظیری را از آن خود کرده است.

آنچه در حوالی ساندرا میگذرد را می توانید از صفحه اینستگرام خودش دنبال کنید:

https://www.instagram.com/officialsandracisneros/?hl=en

.

و در آخر ما هم می توانیم یک اسپرانتسا باشیم...

.

  • ریحانه امید