کاغذ سفید

صد سال تنهایی

شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۸، ۰۹:۴۴ ب.ظ

                         صد سال تنهایی

گابریل گارسیا مارکز فقط 30 سال سن داشت وقتی رمان اسپانیایی صد سال تنهایی (One Hundred Years of Solitude) را نگاشت و این چنین شد که جایزه نوبل ادبیات را ازان خود کرد.

کاملا یادم هست از زمانی که از وجود این کتاب آگاه شدم و تا زمانی که آن را تهیه کرده و خوانددددم (آن هم سه بار)، این جمله در ذهنم نقش بست: "تنهایی آن هم صد سال!"

.

روزهایی که بیشتر از همیشه احساس تنهایی و خلا گریبان گیرم می شود یاد این کتاب می افتم و زمزمه می کنم : "تنهایی آن هم صد سال!"

.

دوستانی دارم که از تنهایی به قدری به تنگ می آیند و دست به مقایسه میزنند، من هم بسته به نوع دوستیم با انها و روحیاتشان در مورد این کتاب با ان ها صحبت می کنم و آخر سر می گویم: "تنهایی آن هم صد سال!"

.

این اثر فوق العاده گابریل مارکز سرشار از اتفاقات غیر منتظره، بی اخلاقی های شخصیت اصلی داستان (بی اخلاقی های جنسی و تجاوز های او به افراد مختلف، جنگ افروزی های فراوان او و ...) می باشد. اگر رمان خوان حرفه ای هستید صدسال تنهایی را بخوانید، و اگر هم کتاب خوان هستید این رمان خوب را در لیست کتاب هایتان قرار دهید. لذت زندگی کردن در تنهایی آن هم صد سال با چاشنی مارکز را از دست ندهید...

.

قسمتی از متن کتاب صدسال تنهایی:

  • نگران نشد. گفت: ما ازاینجا نمی‌رویم. همین‌جا می‌مانیم، چون در اینجا صاحب فرزند شده‌ایم. خوزه آرکادیو بوئندیا گفت: اما هنوز مرده‌ای در اینجا نداریم. وقتی کسی مرده‌ای زیرخاک ندارد به آن خاک تعلق ندارد.
  • آئورلیانو اکنون نه‌ تنها همه‌چیز را می‌فهمید، بلکه تجربیات برادرش را قدم‌ به‌ قدم برای خود مزمزه می‌کرد. یک‌بار که برادرش جزئیات عشق‌بازی را برای او شرح می‌داد، صحبتش را قطع کرد و پرسید: چه حسی به آدم دست می‌دهد؟ خوزه آرکادیو بلافاصله جواب داد: مثل زلزله است.

.

پ.ن 1 : برای درک و فهمیدن هرچه بهتر رمان 100 سال تنهایی ( همچون سایر رمان ها) بهتر است که در ابتدا زندگینامه ی مارکز را مطالعه کنید. نمیتوان از میزان تاثیر شرایط زندگی و جامعه ی نویسنده درآثاری که خلق می کند، چشم پوشی کرد.

پ.ن 2 : مرسی گابریل برای تنهایی آن هم صد سال. گاد بلس یو ...

  • ریحانه امید

لبخند مونا لیزا

يكشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۴۴ ب.ظ

لبخند مونا لیزا

لبخند مونا لیزا (Mona Lisa Smile) فیلمی سرشار از معنا و مفهوم است.  جولیا رابرتز به عنوان استاد تاریخ هنر در دانشکده ی ولزلی وارد می شود. جایی که یک انگشتر نامزدی به انگشت زنی جوان، بیش از تحصیل و آموزش درست و کامل، اهمیت دارد.

تمام سناریوهای این فیلم بی نظیر هستند.

لبخند مونالیزا بی تردید نسخه ی زن آزاد و متفکر، عاقل و منطقی، قدرتمند و مستقل است. جولیا رابرتز در نقش کاترین واتسن به شیوه ی سقراط، دختران را به چالش می کشد تا درباره ی همه‌ چیز پرسش کنند و شرایطی را که در آن زندگی می‌کنند، تغییر دهند.

  • ریحانه امید

سلاخ خانه شماره 5

يكشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۸، ۰۹:۵۳ ق.ظ

                                                                             سلاخ خانه شماره پنج

کرت وانه ‌گتچه فکرایی تو سرش می گذشت وقتی این شاهکار ، سلاخ خانه شماره پنج (Slaughter House 5) رو نوشت ؟؟!!

شاهکار

شاهکار

شاهکار

ونه گات به شیوه ای نو و وسیع در باب تاریخ خشونت انسان می پردازد...

هر بار که شروع به خوندن این کتاب خوب می کردم این جمله تو ذهنم رژه می رفت:

کاش زودتر از این میخوندمت

کاش زودتر از این میخوندمت

کاش زودتر از این میخوندمت

کاش زودتر از این میخوندمت

کاش زودتر از این میخوندمت

...

پ.ن :  فیلم سینمایی سلاخ‌خانه شماره پنج برگرفته از این کتاب ساخته شده است. توصیه می کنم قبل از تماشای فیلم، کتاب را بخوانید.

  • ریحانه امید

دل تاریکی

دوشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۸، ۰۶:۵۵ ب.ظ

 

heartofdarkness

دل تاریکی (Heart of Darkness) رمانی کوتاه از جوزف کنراد است. از جمله بهترین رمان هایی که تا به حال خوانده ام. مارلو، شخصیت اصلی داستان، خواننده را به چالش می کشد. یکی از قهرمان های قهار قرن 20 می باشد. در مورد داستان چیزی نمیگم و ترجیح می دهم خودتان چند بار آن را بخوانید. و هر بار نظر خودتان را ثبت کنید.

 

 

در ضمن فیلم Apocalypse Now 1979 برداشتی از آزاد از این کتاب است. اما قبل از تماشای فیلم، حتما کتاب را بخوانید.

 

 

می توانید نظر و تجربه ی خود را با من به اشتراک بگذارید.

 

 

.

پی نوشت 1: در صورتی که کتاب با متن فارسی را تهیه کردید به بخش نقد آن توجه نکنید، کاملا اشتباه است. می توانید به گوگل اسکولار بروید و مقاله های مربوط به دل تاریکی را بخوانید.

 

 

پی نوشت2: از آن جا که من دانشجوی ادبیات انگلیسی هستم این جسارت را می کنم.

 

 

موفق باشید. 

 

 

 

  • ریحانه امید

کتاب دزیره 2

دوشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۸، ۰۶:۲۷ ب.ظ

 

 

 
dESIREE

خواندن دزیره را مدت هاست به پایان رسانده ام. بسیار برایم لذت بخش بود. بارها تصمیم داشتم در مورد تجربه ام و حسی که از خواندن این کتاب به دست آوردم بنویسم اما به هزار و یک دلیل (بهانه) نشد (نخواستم.)
خلاصه کتاب دزیره خواننده را درجریان تاریخ قرار می دهد. اینکه زندگی پر از اتفاقات غیر قابل پیش بینی بوده و همه چیز ممکن است اتفاق بیفتد. فقط کافی است ترس را کنار گذاشته و با اراده به سوی اهداف خود پیش برویم. در مسیر زندگی به طور حتمی دلت می شکند و یا تو دل دیگران را می شکنی...
 
رها باش مثل باد. مثل رود در جریان باش و نظاره گر تمام اتفاقاتی برایت رخ می دهند. 


زمانی که آزادانه بپذیری و خودت را باور داشته باشی، می شوی دزیره. اما زمانی که نصفه نیمه رها کنی و اگر هم اسمش را بتوان رهایی گذاشت! آن زمانی که در سنین جوانی که درصد خطا کردن زیاد ، و جاه طلبی گریبان گیر همگان است، عشق را نادیده بگیری، آن روز اسیر می شوی. و این درد است، دردی که در بزرگسالی روحت راخفه می کند...
پس آموختم رها باشم، و اجازه دهم پیشمامدها برایم رخ دهند و با ارده، بدون ترس و حفظ اصالت خود تصمیمات درست و صحیح بگیرم.
.
اگر این کتاب را مطالعه کرده اید، نظر شما چیست ؟

 

 

 

 
  • ریحانه امید

کتاب دزیره

سه شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۵۴ ب.ظ

 

کتاب دزیره

این روزها در حال خواندن کتاب دزیره (Desiree) هستم. چند روز است که جلد اول آن را تمام کرده و به تازگی در حال خواندن جلد دوم می باشم. خواندن کتاب های تاریخی از همان اول برای من جذابیت خاصی دارد. کتاب دزیره مسیر فکر کردنم، برخوردم با اتفافات اطرافم و چگونگی تصمصیم گیریم را به چالش کشیده است. اینکه قبل از هر چیزی فکر می کنم که پایدار نیست و همه چیز در جریان است، میتوانم تصمیمات خوبی بگیرم.

اینکه گذشته ی دردناک آدمی، قرار نیست پایان وی باشد. و بدون تردید یک زندگی جدید و هیجان انگیز همیشه در پیش رو است. (همیشه مثل رود باید در جریان باشیم)

 

 

.

 

 

عشق همه چیز زندگیست، اما همه چیز عشق نیست. اینکه کسی را زمانی عاشقانه دوست داشته باشی و روزی تو را ترک کند، دلیل بر این نیست که تو خوب نباشی یا اون بد باشد. این یک رخداد طبیعی است. انسان یک بعد مصلحت اندیش دارد که ممکن است در بسیاری از مواقع، صلاح خودش را در اولویت قرار دهد. ممکن است در ابتدا بسیار سخت و طاقت فرسا باشد، اما به مرور زمان همه چیز تغییر می کند. "و شاید روزی برسد مثل دزیره به خودت برگردی و بگویی: ... چه خوب شد که با اون نشد... یا اگر با اون میشدم چه میشد... که چه بد میشد..." زیرا که بشر هیچوقت قدرت تمیز بین خوب و بد را در لحظه، بعد از یک اتفاق ناگوار را نداشته و نخواهد داشت.

 

 

ولی شک ندارم که زمان بهترین آموزگار است.

 

 

.

 

 

و اینکه همیشه و هرلحظه باید به شرایط روحی و روانی ات توجه کنی و و با در نظر گرفتن آن، تصمیمت را بگیری، قطعا در آن لحظه میتواند بهترین تصمیم تو باشد.

 

 

.

 

 

اینکه هیچ چیز ثابت و مطلقی وجود ندارد. همه چیز تغییر می کند. و بهترین کاری که انسان ها میتوانند انجام دهند آن است که بدون هیچ تعصبی، منعطف و پذیرای تحولات جدید باشند.

 

 

.

 

 

همچنین استرس و ترس غیر از اینکه آرامش را از موجودات انسانی سلب می کند، هیچ کاربرد دیگری ندارد و نخواهد داشت.

 

 

.

 

 

مهمتر از همه فراموش نکردن اصالت خویشتن است. با ارزش ترین گوهر وجودی انسان، اصالت است. زمانی که اصیل باشی و فراموش نکنی که هستی، حتی اگر به بهترین و والاترین درجات زندگی دست یافتی، میتوانی یک انسان بزرگی شوی.

 

 

به نظر من انسان های بزرگ تاریخ خوانده اند. آن ها فیلسوف زندگی خودشان هستند. و فیلسوفان بهترین حاکمان هستند. یاد جمله ای از افلاطون افتادم : "یک روز باید حاکمان فیلسوف شوند، یا فیلسوفان حاکم شوند."

 

 

.

 

 

این پست بعد از خواندن جلد اول کتاب دزیره نوشته و منتشر کردم. بعد از خواندن جلد دوم، نظرات جدیدم را در همین پست ادامه خواهم کرد. پایان جلد اول.

 

 

.

 

 

...

 

 

 
  • ریحانه امید

فیلم رستگاری در شاوشنگ

شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ب.ظ

 

فیلم رستگاری در شاوشنگ

رستگاری در شاوشنک (The Shawshank Redemption) به کارگردانی فرانک دارابونت یکی از برترین فیلم های تاریخ سینمای جهان است.

موضوع "امید" که در بسیاری از فیلم های سینمایی مطرح است، اما در این فیلم به صورت بسیار دقیق و متفاوتی به آن پرداخته شده است. فلسفه امید داشتن در فیلم رستگاری در شاوشنک همیشه در درون تمام افراد وجود دارد و هیچ وقت از بین نمیرود، اما باور و عقیده هریک از زندانیان زندان شاوشنگ به امید با هم متفاوت است؛

دیالوگ به یاد ماندنی موضوع کنونی میان اندی و رد برقرار است:

 

 

اندی به رد: امیدواری چیز خوبیه و امید هرگز نمی میره!

 

 

رد در جواب اندی: بذار یه چیزی بهت بگم رفیق. امید چیز خطرناکیه. امید میتونه یه آدمو دیوونه کنه.

 

 

.

 

 

همچنین به صورت آشکارا تضاد میان انزوا و رهایی را میتوان دریافت کرد. انزوا یعنی ترس از تنهایی و فردی که به صورت اجباری محکوم به تنهایی است؛ اما رهایی یعنی قبول کردن احساس تنهایی و خلوت با خویشتن است. در ابتدا اندی در انزوا بوده و پس از مدتی به انسانی خویشتن دار تبدیل میشود. 

 

 

(حدود چند هفته پیش یکی از دوستان عزیزم یک شرح و مثال بسیار زیبایی برایم آورد که مایلم آن را با شما به اشتراک بگذارم: اون گفت همش بستگی به خودت داره که چطوری به تنهایی نگاه می کنی. یه نوع تنهایی داریم که بهش میگیم انزوا. انزوا از اینجا میاد که ترک شده باشیم، یعنی محکوم به تنهایی شده باشیم، این نوع تنهایی سخته و حس خوبی نداره. و یک نوع تنهایی داریم که عزلته و خلوته. این نوع تنهایی خود خواسته است، شیرینه و حس آزادی و شکوه داره.

 

 

مثلا خلبان هایی که اولین پروازشون رو به تنهایی انجام میدن میگن solo  کردن و لفظ solo  براش میارن و از solitude میاد . یعنی به حدی رسیدن که به تنهایی میتونن بپرن و از زمین جدا بشن. خلوت گزینی همینه. یعنی قرار نیست منفرد بشیم، قرار نیست تو شادی های کوچیک و تو زندگی نباشیم که به انزوا برسیم. هنوز از گرگ به کرگدن نرسیدیم. اشاره به جمله دکتر شریعتی: چون کرگدن تنها... )

 

 

.

 

 

 

 

و موضوع آزادی حتی در بند اسارت هم در شاوشنگ قابل لمس است. اینکه اندی به همه زندانیان ثابت می کند که حتی در بند اسارت هم میتوان تلاش بی وقفه کرد و آزاد بود. "از جهنم خودت بهشت بسازی". داشتن امید و آزادی بدون توهم، و اینکه با تلاش و پافشاری میتوانی هر آنچه میخواهی به دست آوری. آزادی اول باید در ذهن افراد اتفاق بیفتد، به آن ایمان قلبی پیدا کرد و سپس با قدرت عقل و تفکر آن را پیاده سازی کرد.

 

.

 

 

امید هرگز نمی میرد و هرآنچه خواهی در درون توست...

  • ریحانه امید

فیلم رگ خواب

دوشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۵۶ ب.ظ

 

 

رگ خواب فیلمی به کارگردانی حمید نعمت ‌الله

 

 

فیلم رگ خواب

نویسنده معصومه بیات

 

 

محصول سال ۱۳۹۴

 

 

اکران در سال ۱۳۹۶

 

 

.

 

 

این فیلم برای من حرف های زیادی برای گفتن دارد. لیلا حاتمی در نقش "مینا" به عقیده من سمبل و نماد سادگی، معصومیت، امید، محتاج محبت از جانب پدر و لاغیر (که از ابتدا تا انتهای فیلم برای او ناشناخته بود)، عشق، صبر، جستجوگر معنایی برای زندگی و یک انسان اصیل می باشد.

 

 

.

 

 

قدرت روحی مینا را در برابر سختی ها و ناملایمت هایی که برایش اتفاق می افتد، برای من بسیار ستودنی است. اینکه علی رغم همه مشکلات، روحیه و اراده خودش را برای ادامه زندگی و رسیدن به اهدافش از دست نداد، بسیار جای تامل دارد...

 

 

.

 

 

آخرین دیالوگ ذهنی مینا در رستوران کامران را هرگز فراموش نمی کنم:

 

 

این آدم غریبه کامرانه! من عاشق این بودم! همه زندگیم بسته بود به یه نگاهش، یه کلامش، یه لبخندش...

 

 

باورم نمیشه!!

 

 

این موجود حقیر و رقت انگیز... کاش خبردار نمیشدم، کاش هیچوقت نمی فهمیدم. دیگه هیچ چیز ندارم پدر، دیگه نمی خوام منو ببینی...

 

 

.

 

 

هنر پیشه "لیلا حاتمی" را خیلی دوست دارم. گاهی فقط کلامی از یک نفر کافیست تا همیشه برای آدمی متفاوت گردد؛ در جایی از وی خواندم:

 

 

شهرت خوب است ولی دلم نمی ‌خواهد شهرت را آسان به دست بیاوریم. اصولا کار سخت را دوست داریم.

 

 

و

فکر می‌کنم که همه آدم‌ها از نظر درونی، شبیه من هستند و فقط ظاهرشان فرق می‌کند.

 

 

 

 

 

 

  • ریحانه امید